شهادت


سفارش من به آن دسته از مردم است که همیشه به خاطر کمبود امکانات مادّی به اسلام و انقلاب بد می گویند . شما را به خدا خجالت نمی کشید از این همه خون هایی که برای پاسداری از کشور و اسلام ریخته می شود یا از عزیزانی که شب و روز در جبهه های جنگ زیر رگبار گلوله ها جان می بازند ؟!


فرازی از وصیّت نامه شهید جواد احمدی بیدگلی

جواد در اوّل فروردین ماه 1343 در بیدگل به دنیا آمد .

وی تحصیلات خود را تا دوّم راهنمایی ادامه داد . او در نوجوانی مادرش را از دست داد. جواد فردی با نشاط و پر جنب و جوش بود و کمبود مادر را با دلداری خواهران خود جبران می کرد .

با شروع جنگ عراق علیه ایران ، بعد از طی آموزش نظامی در همان سال های اوّل جنگ ( 1360 ) به جبهة جنگ اعزام شد و در عملیات والفجر یک ( منطقه فکّه خوزستان ) شرکت کرد و در همان عملیات به شهادت رسید و جنازه اش مفقود شد تا این که بعد از دوازده سال ، تکه هایی از استخوان او را که سند شجاعت و عزّت و دلاوری بود ، آوردند و به خاک سپردند تا مرهمی برای خانواده اش باشد .


فرازی از وصیّت نامه شهید جواد احمدی بیدگلی :

- سلام به پدر بزرگوار و عزیزم که هیچ وقت مشقّت های تو را فراموش نمی کنم و - سلام بر برادران و خواهران و آشنایانم !

- پدر جان ! مرا ببخشید زیرا نتوانستم فرزند خوبی برایتان باشم ولی باید بگویم که مسئولیت و عشق به امام خمینی باعث شد که من هم مانند دیگر جوانان برای مبارزه با متجاوزین به کشور ، به جبهه بروم .

- من نمی توانستم تحمّل کنم که جوانان ، عاشقانه برای دفاع از اسلام جان بدهند و من در پشت جبهه (در شهر) فقط مدّعی باشم . آنچه وظیفه ام بود ادا کردم و از خداوند بزرگ طلب مغفرت دارم .

- ای ملّت مسلمان و ای جوانان عزیز ! همیشه و در همه حال گوش به فرمان رهبر انقلاب باشید. سفارش من به آن دسته از مردم است که همیشه به خاطر کمبود امکانات مادّی به اسلام و انقلاب بد می گویند . شما را به خدا خجالت نمی کشید از این همه خون هایی که برای پاسداری از کشور و اسلام ریخته می شود یا از عزیزانی که شب و روز در جبهه های جنگ زیر رگبار گلوله ها جان می بازند ؟!


منبع